چگونه تختهسیاه آموزش و پرورش را دگرگون کرد؟
اگر میخواهیم بفهمیم که معلمان چگونه فناوری آموزشی را پذیرفتند، باید تاریخ تختهسیاه را بررسی کنیم، استیون دی. کراس، در مقالهای که در سال ۲۰۰۰ دربارۀ کامپیوترها در آموزش و پرورش نوشت از این دریچه به موضوع نگریسته است.
تصویر آشنایی که ما از کلاس در ذهن داریم، یعنی یک تختهسیاه و مجموعهای از نیمکتها که روبهروی آن چیده شدهاند، قدمت چندانی ندارد. در واقع، بیش از دویستسال نمیگذرد از دورانی که مخترعی ناشناس پیشنهاد استفاده از تختهسیاه را در کلاس داد. پیشنهادی که خیلی زود چنان فراگیر شد که دیگر هیچکس دوران قبل از آن را به یاد نمیآورد. اما دقیقاً با شناخت شیوۀ تدریس پیش از رواج تختهسیاه است که میزان انقلابیبودن آن روشن میشود.
کراس مینویسد، برای فهمیدن تأثیر تختهسیاه، باید بدانیم مدارس قبل از وجود تختهسیاه چه شکلی بودند. حدود سال ۱۸۰۰، اکثر مدارس آمریکا کلبههای چوبی تکاتاقهای بودند که در یک طرفشان شومینه و در طرف دیگرشان یک پنجره بود. «درسِ نوشتن» به این معنی بود که دانشآموزان بهتنهایی به کار مشغول میشدند و قلمهای پَر غاز را میتراشیدند و متنها را رونویسی میکردند.
وقتی ایدۀ تخته اوایل قرن نوزدهم، مطرح شد، مایۀ شگفتی معلمان و کارشناسان آموزش شد. در ۱۸۴۱، یکی از آموزگاران گفت که مبدعِ ناشناس تختهسیاه «سزاوارِ این است که در شمار خدمتگزاران دانش و علم قرار گیرد، و شاید در شمار بزرگترین نیکوکارانِ نوع بشر». در همان حدود، نویسندۀ دیگری تختهسیاه را بهدلیل «منعکسکردن نحوۀ عمل، شخصیت و خصوصیت ذهنِ فردی» تحسین کرد.
مهم است به یاد داشته باشیم که بودجۀ مدرسه و نسبت دانشآموز به معلم، در ابتدای قرن نوزدهم، در مقایسه با ناحیههای آموزش و پرورشیِ مدرن، خندهدار بنظر میرسد. در آن زمان ممکن بود که یک معلمْ مسئول صدها دانشآموز باشد و بودجۀ بسیار اندکی هم برای لوازم در اختیار داشته باشد. استفاده از تختهسیاه، در این شرایط، یک راهِ شاخصِ برای بهبود آموزش، مطرح شد. جان لنکستر، آموزگار بریتانیایی راههای خاصی را برای آرایش فیزیکی کلاس پیشنهاد کرد که معلم بتواند همزمان به گروه بزرگی از دانشآموزان آموزش دهد. تخته، مثل نمودار دیواری، لوح، و میز شنی، در این شیوه نقش کلیدی ایفا میکرد، چرا که باعث میشد نیاز به خرید کتاب، کاغذ و جوهر کاهش یابد. تختهسیاه، که ممکن است به سادگیِ یک تختۀ چوبی به رنگ مشکی باشد، به دانشآموزان و معلمان این امکان را میدهد که نوشتهها یا مسائل ریاضی را به کلِ کلاس نشان بدهند.
کراس مینویسد تختهسیاه خیلی زود به بخش «طبیعی» آموزش تبدیل شد. کلاس درس بدون تخته، یا خویشاوند نزدیکش وایت بُرد، کلاس نبود. از طرف دیگر، دستکم زمانیکه کراس مقالهاش را مینوشت، کامپیوتر کمی نامتعارف بود، یعنی چیزی بامزه و پرزرقوبرق بدون اینکه راه مشخصی برای شرکت در فعالیتهای آموزشی داشته باشد. او میگوید، برای اینکه فناوری آموزشی نو پذیرفته بشود، باید کاری که معلمان همین حالا انجام میدهند را بهبود ببخشد، نه اینکه صرفاً خیل جدیدی از زنگ و بوق پدید بیاورد که معلمان را نگران کند. قیمت نسبی کامپیوتر، در مقایسه با تخته، نیز مانعی بر سر پذیرش گستردهاش بود.
۱۷ سال بعد از مقالۀ کراس، کامپیوتر از هر زمان دیگری ارزانتر است و بسیاری از معلمان راههایی یافتهاند که برای بهبود کلاسهایشان از آن استفاده کنند. با ادامۀ این روند، نتیجۀ نهایی ممکن است مثل اتفاقی باشد که برای تختهسیاه، لامپ الکتریکی و انواع دیگر نوآوریهایی که زمانی انقلابی بودند رخ داد: اینکه دیگر کامپیوتر را «فناوری» نبینیم.
برگرفته از وب سایت ترجمان علوم انسانی
پینوشت:
• این مطلب را لیویا گرشون نوشته است و در تاریخ ۲۸ دسامبر ۲۰۱۷ با عنوان «How Blackboards Transformed American Education» در وبسایت جی.استور دیلی منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۹۷ با عنوان «چگونه تختهسیاه آموزش و پرورش را دگرگون کرد؟» و ترجمۀ الهام آقاباباگلی منتشر کرده است.
• لیویا گرشون (Livia Gershon) نویسندهای ساکن نیوهمپشایر است. نوشتههای او در آتلانتیک، ایان و دیگر مطبوعات به انتشار رسیدهاند.