نقش اسطورهها در تربیت کودکان
اسطورهها با کارکردهای نمادین، نقش موثری در پاسداری از هویت بومی و ملی جوامع دارند. باورهای اسطورهای به درک اجتماعی افراد معنا میبخشد و با افزایش همبستگی اجتماعی وخودباوری، انگیزه شهروندان را برای کوشش و تلاش سازنده بالا میبرند.
تاثیرگذاری فرهنگی یکی از کارکردهای مهم رسانهها است. رشد و پیشرفت فناوریهای ارتباطی بویژه اینترنت از یک سو و نوآوری در شیوههای انتقال مفاهیم دامنه اثربخشی رسانهها را ژرفا بخشیده است. امروزه افزون بر فیلم، برنامههای رادیویی،کتاب، روزنامه و… که هرکدام بر بستر اینترنت هم ارائه میشوند انیمیشنها، بازیهای دیجیتال، اینفوگرافیکها و …، بسترهای انتقال مفاهیم و تاثیرگذاری فرهنگی بشمار میآیند و اسطورهسازی یکی از تکنیکهای رایج سلطه فرهنگی است که از طریق محتوای رسانهها صورت میگیرد.
اسطورهای نو پدید رو در روی اسطورهای کهن
شخصیتهای رسانهای و اسطورههای نوپدید نگرش و بینش و رفتار مخاطبان را دگرگون میکنند. مردم بویژه کودکان و نوجوانان با آنها همذاتپنداری و از آنها الگوبرداری میکنند، مثل آنها فکر میکنند، از ادبیات، حرکات، لباس و رفتار آنها تقلید میکنند و حتی خود را در قامت آن شخصیتها تصور میکنند و نامهای آنها را برای خود بر میگزینند. وقتی فرهنگ اصیل یک جامعه رها بشود، میدان برای فرهنگ جدید باز میشود و ضریب و سرعت نفوذ آن افزایش مییابد، شخصیتها و اسطورههای بیگانه جایگزین نمادهای ریشهدار بومی میشوند، نسل نو با فرهنگ و هویت خود بیگانه میشود و بدون هیچ مقاومتی در خدمت اهداف و مقاصد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی بیگانه قرار میگیرد.
میراث فرهنگی، فقط بناهای تاریخی نیستند، فرهنگ ملی، زبان، گنجینههای ادبی، سنتها، آیینها، شخصیتهای تاریخی و فرهنگی و علمی و… همه و همه در زمره پشتوانههای ارزشمند فرهنگی هستند که رسانه ها تمام آنها را به چالش کشیدهاند.
رسانهها مردم را مجذوب نمادهایی میسازند که در جوامع آنها کمتر وجود داشته و یا اصلاً وجود نداشته است رسانه ها با نماد سازی مفاهیم فرهنگی را جایگزین میکنند وقتی رمبو، سوپرمن، بتمن، اسپایدرمن (مرد عنکبوتی) و حتی هری پاتر جای رستم، سهراب و پوریای ولی و … را میگیرند یک چرخش فرهنگی در سطوح مختلف معنایی و رفتاری صورت می گیرد.
بهرهگیری از اسطورههای بومی در تربیت کودک و نوجوان
برای پاسداری از فرهنگ و هویت بومی گام نخست شناخت مظاهر فرهنگی و گام بعدی بهرهگیری هدفمند از آنها است. ایران از گنجینههای ادبی ارزشمندی برخوردار است و در این میان شاهنامه فردوسی شاخصترین منبع اسطورهای ایران است. محمدحسین باقریان قناد، مدرس ادبیات و پژوهشگر، شاهنامه فردوسی را سند هویت ملی میداند و تاکید میکند: برای آنکه فرزند خود را با فرهنگ کشور خود آشنا کنیم بایستی به سراغ شاهنامه برویم.
این مدرس ادبیات و پژوهشگر شاهنامه با اشاره به ارزشهای تربیتی محتوای شاهنامه میگوید: موضوع شاهنامه حماسه است و حماسه در لغت به معنای نبرد است، شاهنامه داستان نبرد بین نیکی و بدی است.
قابلیتهای روایت شاهنامه برای آموزش به کودکان
آموزش به کودکان نیازمند سادهسازی و عینی کردن مفاهیم است. به گفته باقریان در شاهنامه مفاهیم انتزاعی به مفاهیم عینی تبدیل شده و در نتیجه برای کودک قابل فهم است. پیکره بخشیدن به مفاهیم درک آنها را سادهتر و جذابتر میکند. دیوی که سیاه و زشت است، ماهیت آن روشن است بنابراین رستم آن را از بین میبرد اما دیوی که سفید است انسان را دچار سردرگمی کند. دیوها در حقیقت اعمال و اندیشههای زشت و ناپسند جامعه هستند.
وی تمثیل را یکی از دستمایههای روایت شاهنامه میداند و به عنوان نمونه از داستان دو مادر به نامهای فرانک(مادر ایرانی) و تهمینه (مادر تورانی) در شاهنامه یاد می کند که فرزندان آنان از نژاد پدرشان میپرسند؛ فرانَک، بعنوان نماد فرهنگ ایرانی فرزند خود فریدون را بدرستی راهنمایی میکند، در حالی که تهمینه بعنوان نماد فرهنگ بیگانه سهراب را تهییج روانی میکند تا به جنگ برود.
بنابراین روایت داستانی، عینی بودن مفاهیم و بهرهگیری از تمثیل از جمله مزیتهای شاهنامه برای آموزش به کودکان ارزیابی میشود.
قالبهای محتوایی بهرهگیری از شاهنامه
باقریان قناد درباره شیوه روایت کردن و رسانهای کردن شاهنامه گفت: من سالهاست که شاهنامه و هنر نقالی را به کودکان آموزش میدهم. امروزه، نقالی از شیوههای قدیمی خود فاصله گرفته و بهروز شده است؛ بنابراین من در آموزش نقالی غیر از لحن پهلوانی، بیشتر بر روی حرکات و بازیها تاکید میکنم و از این منظر به تئاتر خیابانی نزدیک شده است.
اما شاهنامه یک بستر دست نخورده سرشار ارزشهای فرهنگی، هنری و حتی اقتصادی برای تولید انیمیشنهای جذاب و بازیهای دیجیتال اعم از بازیهای کامپیوتری و بازیهای موبایلی آنلاین و آفلاین است که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است. هنوز یک فیلم سینمایی یا مجموعه دنبالهدار بر پایه داستانهای شاهنامه ساخته نشده است، هزینه صحنهسازی و سیاهی لشکر و جلوههای سینمایی از جمله عوامل بازدارنده ساخت این آثار هستند که قالب محتوایی انیمیشن و بازی دیجیتال این چالشها را ندارد از سوی دیگر بسترهای مناسبی برای یک روایت فراواقعیتی هستند و در ادامه تولید محصولات مکمل از جمله عروسکها و سایر گونههای اسباب بازیها و صورتکها و … نیز نهتنها ضریب انتقال و تثبیت مفاهیم فرهنگی را افزایش میدهد بلکه چرخه اقتصادی این صنعت را گسترش میدهد.